باز م شعر دزدی


خوبان گلند و خار جفا در کنارشان
چون ما مبادکسی گرفتار و خوارشان
باشد اگر تصوری از احتمال وصل
شیرین شود تحمل تلخ انتظارشان
ای خوش به حال و روز کسانی که گاه گاه
دارد به لب تبسمی از لطف یارشان
آنان که دل به یار سفر کرده می دهند
آواره می شوند چو ما از دیارشان
ای باد صبحدم به عزیزیان من بگو
دل گویدم که کار ندارم به کارشان
جاوید باد مرز خراسان و مردمش
کز جان و دل درود فرستم هزارشان
سوزد دلم ز دوری و دردیده می کشم
روزی اگر نسیم بیارد غبارشان
اما هزار حیف که بیچاره عاشقان
اول به دست یار بود اختیارشان
ماداغ هجر دیده و خوردیم خون دل
از دست مردمی که تفو بر تبارشان
عشاق داغدیده نخواهند لوح گور
بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان
اما به گور من بنویسید که این غریب
دنبال گل رخان شد و شدخار و زارشان
آنان که داغدیده هجرند و عاشقند
امید این ترانه محزون نثارشان

نظرات 2 + ارسال نظر
تال چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:45 ق.ظ

[ بدون نام ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:23 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد